دردودل

حرف هايي ناگفته از عمق وجود

باران ببار …
بگذار اشک هایم غریب نباشند …

+نوشته شده در چهار شنبه 20 آذر 1392برچسب:,ساعت21:10توسط عاشق | |

مثل یک سکوت تلخ چه ساده باختم میان بی توجهی های تو...!

+نوشته شده در یک شنبه 17 آذر 1392برچسب:,ساعت16:29توسط عاشق | |

برای دوست داشتن وقت لازم است، 

اما برای نفرت

گاهی فقط یک حادثه یا یک ثانیه کافی است.

+نوشته شده در جمعه 15 آذر 1392برچسب:,ساعت20:9توسط عاشق | |

من همان دخترک غم زده ی دیروزم
من همان کودک بی تاب برای بودن
که دلش رادراندوه به زنجیرکشید
وبه اندازه ی دل رنج کشید
وبه اندازه ی بی معرفتی دردکشید

+نوشته شده در پنج شنبه 14 آذر 1392برچسب:,ساعت19:32توسط عاشق | |

ابر هم در بارشش قصد فداکاری نداشت / عقده در دل داشت روی خاک خالی کرد و رفت

+نوشته شده در پنج شنبه 14 آذر 1392برچسب:,ساعت19:31توسط عاشق | |

نمی دانی چه دردی دارد وقتی حالم در واژه ها هم نمی گنجد !

+نوشته شده در پنج شنبه 14 آذر 1392برچسب:,ساعت19:31توسط عاشق | |

سکوت میکنم ، به احترام آن همه حرف که در دلم مرد !

+نوشته شده در پنج شنبه 14 آذر 1392برچسب:,ساعت19:27توسط عاشق | |

ساکنان دریا پس ار مدتی صدای امواج را نمیشنوند

چه سخت است قصه عادت

+نوشته شده در پنج شنبه 14 آذر 1392برچسب:,ساعت19:27توسط عاشق | |

ای کاش کسی بیاید که موقع رفتن نرود...

+نوشته شده در پنج شنبه 14 آذر 1392برچسب:,ساعت19:19توسط عاشق | |

خیلی سخته که برای دیگران مثل کوه استوار باشی اما تو خودت آروم آروم بشکنی …

+نوشته شده در پنج شنبه 14 آذر 1392برچسب:,ساعت18:56توسط عاشق | |

چقدر دلم تمام شدن می خواهد
از آن تمام شدن هایی که بشود نقطه سرِخط و آنگاه دیکته تمام شود و من دیگر آغاز نشوم !

+نوشته شده در دو شنبه 11 آذر 1392برچسب:,ساعت19:22توسط عاشق | |

گفتم غم تو دارم
چیزی نگفت و بگذشت
حافظ خوشا به حالت
یارم گذشت و یارت
گفتا غمت سرآید

+نوشته شده در دو شنبه 11 آذر 1392برچسب:,ساعت19:19توسط عاشق | |

اگر قصد ماندگــــــاری ندارید یادگـــــاری هم نگذارید

***

خسته ام! نه اینکه کوه کنده باشم نه …! دل کنــــــــده ام!

***

صبر کن سهراب! آری… تو راست می گویی آسمان مال من است پنجره،فکر،هوا،عشق،زمین،مالِ من است! اما سهراب تو قضاوت کن، بر دل سنگ زمین جای من است؟! من نمی دانم که چرا این مردم، دانه های دلشان پیدا نیست… صبر کن سهراب! قایقت جا دارد؟ من هم از همهمه ی داغ زمین بیزارم

***

رسم زمانه است اگر نرم باشی تو را له میکنند اگر خشک باشی تو را میشکنند . . .

***

بـزرگ که میشــــوی ؛ غصـه هایت زودتـر از خـودت قـد می کشــند ، درد هـایت نــیز ! غــافل از آنکه لبخــندهـایت را ، در آلبــوم کـودکــی ات جــا گــذاشتــی

***

(بیتوته)

 

+نوشته شده در دو شنبه 4 آذر 1392برچسب:,ساعت22:17توسط عاشق | |

تو کجایی سهراب؟ آب را گل کردند چشم ها را بستند و چه با دل کردند… وای سهراب کجایی آخر؟ زخم ها بر دل عاشق کردند خون به چشمان شقایق کردند ! تو کجایی سهراب؟ که همین نزدیکی عشق را دار زدند ! ای سهراب کجایی که ببینی حالا دل خوش مثقالی ست… دل خوش سیری چند صبر کن سهراب… گفته بودی قایقی خواهی ساخت ! قایقت جا دارد؟ من هم از همهمه ی اهل زمین دلگیرم…

+نوشته شده در دو شنبه 4 آذر 1392برچسب:,ساعت19:23توسط عاشق | |

دلتنگم …
همین ! و این نیاز به هیچ زبان شاعرانه ای ندارد …

+نوشته شده در یک شنبه 3 آذر 1392برچسب:,ساعت15:37توسط عاشق | |

دلتنگی ، پیچیده نیست …
یک دل …
یک آسمان …
یک بغض …
و آرزوهای ترک خورده !

+نوشته شده در شنبه 2 آذر 1392برچسب:,ساعت20:34توسط عاشق | |

جاگذاشته ام دلی /هرکه یافت /مژدگانی اش تمام"زندگی ام"

+نوشته شده در جمعه 1 آذر 1392برچسب:,ساعت11:14توسط عاشق | |