دردودل

حرف هايي ناگفته از عمق وجود

وچه احساس قشنگی است

که در خلوت خود

یاد یک دوست

تورا غرق تماشا سازد...

+نوشته شده در پنج شنبه 30 آبان 1392برچسب:,ساعت12:35توسط عاشق | |

هنوز"قلبم"به عشق کسانی میتپد که روزی با انها بر سر سفره روزگار"نان وفاداری"و"نمک معرفت"خورده ام،پس یاد میکنم از "دوستانم"تابدانندگر "نان ونمک"نیست ما هنوز "وفا"داریم...

+نوشته شده در پنج شنبه 30 آبان 1392برچسب:,ساعت12:30توسط عاشق | |

گاهی لازمه کرکره زندگیمونو بکشیم پایین،یه پارچه سیاه بزنیم رو درش و بنویسیم:کسی نمرده،فقط دلمون گرفته...!

+نوشته شده در پنج شنبه 30 آبان 1392برچسب:,ساعت12:27توسط عاشق | |

چه سخته در جمع بودن ولی در گوشه ای تنها نشستن

به چشم دیگران چون کوه بودن ولی در خود به آرامی شکستن . . .

+نوشته شده در سه شنبه 28 آبان 1392برچسب:,ساعت22:3توسط عاشق | |

خاطره یعنی یک سکوت غیر منتظره میان خنده های بلند....

+نوشته شده در دو شنبه 27 آبان 1392برچسب:,ساعت21:29توسط عاشق | |

می گویند باران که میزند،بوی خاک بلند می شود...اما اینجا باران که میزند،بوی خاطره بلند میشود!

+نوشته شده در دو شنبه 27 آبان 1392برچسب:,ساعت21:25توسط عاشق | |

!

دلم که گرفته باشد باصدای دستفروش دوره گرد هم گریه میکنم!چه برسد به مرور خاطرات...

+نوشته شده در دو شنبه 27 آبان 1392برچسب:,ساعت21:22توسط عاشق | |

هیچ انتظاری از کسی ندارم!

و این نشان دهنده ی قدرت من نیست !

مسئله، خستگی از اعتمادهای شکسته است...

+نوشته شده در یک شنبه 26 آبان 1392برچسب:,ساعت18:52توسط عاشق | |

روزی صد بار با هم خداحافظی کردیم اما افسوس معنای
 
خداحافظ را زمانی فهمیدم که تو را به خدا سپردم...

+نوشته شده در یک شنبه 26 آبان 1392برچسب:,ساعت18:43توسط عاشق | |

ان روز ها را یادت هست؟

چه عاشقانه می نوشتیم...

چه عاشقانه می گرسیتیم...

یادت هست حرف هایمان بوی صداقت می داد؟

نگاهمان گرم ترین بود...

لبخندمان لبخند بود و

گریه هایمان گریه...

درد ودل هارا یادت هست؟

چه زیبا بود ان روزها...

چه زیبا بود...

چقدر سخت شده این دلها...

چه نوشتن ها خالی از عشق شده...

چه حرف ها بوی نفرت می دهد...

بوی دورویی می دهد...

می بینی

نه دیگر من همان عاشق همیشگی ام

نه تو همان معشوقه ی همیشگی

چقدر دور شده ایم

نه دیگر باهم هستیم

نه باخدایمان

نه دیگر عاشقانه می گرییم

نه صادقانه حرف می زنیم

چقدر خدا صبور است که این دورویی را می پذیرد

همه از سنگ شده ایم...

نه دیگر لیلی هست نه مجنون!

نه دیگر

.

.

.

همه چیز را فراموش کرده ایم

حتی هق هق های شبانه

حتی لحظه لحظه ی خاطراتمان را

ای کاش البوم خاطرات را ورق بزنیم

شاید

کمی از عاشقانه ها بازگشت...!

+نوشته شده در یک شنبه 26 آبان 1392برچسب:,ساعت18:40توسط عاشق | |

در امتحانات بزرگ زندگی سکوت کن خدا هم حرفی برای گفتن دارد...........!

+نوشته شده در یک شنبه 19 آبان 1392برچسب:,ساعت21:3توسط عاشق | |

فدای صداقت اون بی سوادی که وقتی ازش پرسیدندعشق چندحرفه؟گفت:چهار حرف!همه بهش خندیدند اما او زیر لب زمزمه می کرد حسین(ع)

+نوشته شده در یک شنبه 19 آبان 1392برچسب:,ساعت20:52توسط عاشق | |

تو اسمون دنیا هرکس یه ستاره داره چرا وقتی نوبت ماست اسمون جا نداره؟؟؟

+نوشته شده در یک شنبه 19 آبان 1392برچسب:,ساعت19:0توسط عاشق | |

گاهی خدا درهارا می بنددوپنجره هارا قفل می کندزیباست که فکر کنی که شاید بیرون طوفانیه وخدا خواسته از تو محافظت کند

+نوشته شده در یک شنبه 19 آبان 1392برچسب:,ساعت18:59توسط عاشق | |

وقتی چترت خداست بگذار ابر سرنوشت هرچه می خواهد ببارد...

+نوشته شده در یک شنبه 19 آبان 1392برچسب:,ساعت18:55توسط عاشق | |

+نوشته شده در یک شنبه 19 آبان 1392برچسب:,ساعت18:43توسط عاشق | |

نازم ان اموزگاری را که در یک نصف روز دانش اموزان عالم همه را دانا کند ابتدا قانون ازادی نویسد بر زمین بعد از ان با خون هفتاد ودو تن امضا کند

+نوشته شده در یک شنبه 19 آبان 1392برچسب:,ساعت15:37توسط عاشق | |

خوبم مثل پدربزرگ،که خوب بود ومرد...

***

بعضی مواقع دنبال کلیدshiftمی گردم        

برای دیدن ان روی ادمها!!!

***

"ما"قشنگترین ضمیر میشد

اگرمی ماندی....

***

زمین کتابی است/وماهریک کلمه ای/که در کنارهم/

داستان زندگی زمینیان راکامل می کنیم/

***

باران که می اید حضورمبهم یک هیچ مرا فرا می گیرد

تپش های قلبم به شماره می افتد

دم می رود وبازدم به سختی باز می گردد

دلم سخت میگیرد...

***

تو اگر می دانستی،

که چه زخمی دارد...

که چه دردی دارد...

خنجراز دست عزیزان خوردن...

از من خسته نمی پرسیدی،اه!ای سرو،چرا تنهایی؟؟؟

***

ارادتمندکسانی که در خاطرمون ابدی هستند

ولی تو خاطرشون عددی نیستیم...

***

ارامش سهم قلبی است که در تصرف خداوند است

قلبت ارام ولحظاتت خدایی!

***

غمگینم...مثل عکسی در اعلامیه ی ترحیم...که حتی لبخندش دیگران را می گریاند...

***

یک نخ سیگار ادم رو اروم می کنه!

موندم این همه ادم به اندازه ی یک نخ سیگار نیستن؟؟؟؟

***

 

+نوشته شده در شنبه 18 آبان 1392برچسب:,ساعت21:19توسط عاشق | |

من نشانی از تو ندارم،امانشانی ام رابرایت می نویسم:

در عصر های انتظار به حوالی بی کسی قدم بگذار!

خیابان غربت راپیداکن و وارد کوچه پس کوچه های تنهایی شو

کلبه ی غریبی ام را پیدا کن

کنار بید مجنون خزان وکنار مرداب ارزو های رنگی ام!

در کلبه را باز کن

وبه سراغ بغض خیس پنجره برو

حریر غمش را کنار بزن

مرا می بینی!!!

+نوشته شده در چهار شنبه 15 آبان 1392برچسب:,ساعت21:23توسط عاشق | |

چیزی نمی خواهم جز

یک اتاق تاریک!

یک موسیقی بی کلام!

یک نخ سیگار و

خوابی به ارامی یک

مرگ...

+نوشته شده در چهار شنبه 15 آبان 1392برچسب:,ساعت21:17توسط عاشق | |

دلم می خواهد تمام سیگار های دنیا را زیر تابلوی"سیگارممنوع"دود کنم...

تاباطل کنم قانونی را که معنای"درد"نمیفهمد!

+نوشته شده در سه شنبه 14 آبان 1392برچسب:,ساعت23:53توسط عاشق | |

یک روز من سکوت خواهم کرد!تو ان روز برای اولین بار،مفهوم"دیرشدن"را خواهی فهمید...

+نوشته شده در سه شنبه 14 آبان 1392برچسب:,ساعت23:51توسط عاشق | |

درد دارد "امروز"حرفی برای گفتن نداشته باشی با کسی که تا"دیروز"تمام حرفهایت را فقط به او

میگفتی.

+نوشته شده در سه شنبه 14 آبان 1392برچسب:,ساعت23:48توسط عاشق | |

غربت ان نیست که تنهاباشی

فارغ ازفتنه ی فرداباشی...

غربت ان است که جون قطره ی اب دربه در،درپی دریا باشی ....

غربت ان است که مثل من ودل

درمیان همه کس یکه وتنهاباشی....

 

+نوشته شده در شنبه 11 آبان 1392برچسب:,ساعت21:14توسط عاشق | |

ادمهای ساده را دوست دارم

همانهایی را که بدی هیچکس را باور ندارند

همانهایی که برای همه کس لبخند دارند

همانهایی که بوی ناب "ادم"می دهند

ومن باوردارم که تو ازهمانهایی...

+نوشته شده در شنبه 11 آبان 1392برچسب:,ساعت21:1توسط عاشق | |

گاهی دلگرمی یک دوست

انقدر معجزه می کند

که انگارخدادرزمین کنارتوست...

+نوشته شده در شنبه 11 آبان 1392برچسب:,ساعت20:56توسط عاشق | |

دیدی ای دل عاقبت زخمت زدند

گفته بودم مردم اینجابدند

دیدی ای دل ساقه ی جانت شکست

ان عزیزت عهدوپیمانت شکست

دیدی ای دل حرف من بیجا نبود

ازبرای عشق اینجا جا نبود

دیدی ای دل درخیابان یک یارنیست

هیچ کس در زندگی غمخوار نیست

توبهار عمررادیدی چه شد،

زندگی راهیچ فهمیدی چه شد،

دیدی ای دل دوستی ها بی وفاست

کمترین چیزی که میابی وفاست

ای دل اینجا بایداز خودگم شوی

عاقبت هم رنگ این مردم شوی...

+نوشته شده در جمعه 10 آبان 1392برچسب:,ساعت22:54توسط عاشق | |

مرایادبگیر نه مثل جبر...

نه مثل هندسه...

نه مثل 1منهای 1 که همیشه میشود 0

مرایادبگیر مثل نیمکت اخر...

زنگ اخر...

ودستانی که نام تورا مدان روی چوب حک می کرد

مرایادبگیر...

+نوشته شده در جمعه 10 آبان 1392برچسب:,ساعت22:53توسط عاشق | |

عادت ندارم دردودلم را به همه کس بگویم...

پس خاکش میکنم زیرچهره خندانم...

تا همه فکرکنند نه دردی دارم نه قلبی...

+نوشته شده در جمعه 10 آبان 1392برچسب:,ساعت22:53توسط عاشق | |

می بخشم کسانی راکه هرچه خواستندبامن،بادلم،بااحساسام کردند

ومرادردست خودتنهاگذاردند ومن امروز به پایان خودم نزدیکم!

خداوندا،به من بیاموزدراین فرصت حیاتم اهی نکشم برای کسانی که دلم راشکستند...

+نوشته شده در جمعه 10 آبان 1392برچسب:,ساعت22:52توسط عاشق | |