دردودل

حرف هايي ناگفته از عمق وجود

گویندتاشقایق هست زندگی باید کرد،امابارفتنت شقایق پژمرد،بغض شکست وافتاب

دیگر ندرخشید.اری رفتی وسوال هایم راباسکوت پاسخ دادی،رفتی ومن راباکوله باری

ازنفرت تنها گذاشتی.همیشه یادت بماند:

هرنفسم لعنتی ست به تووگذشته ام،هراهم شمشیری ست به قلب تیره وتارت.

وبه یاد داشته باش هرقطره ی اشکم،دریای باروتی ست وهرلحظه ی تنهایی کبریتی ست به

دریای باروتت...

+نوشته شده در چهار شنبه 9 اسفند 1391برچسب:,ساعت19:4توسط عاشق | |